بازی درمانی کودکان؛ راهی برای شناخت عمیق
کودکها مثل ما حرف نمیزنند. نمینشینند روبهرویمان و از احساسات یا خاطراتشان بگویند. حتی اگر چیزی بپرسیم، شاید فقط لبخند بزنند یا شانهای بالا بیندازند. اما وقتی شروع به بازی میکنند، دری به دنیایشان باز میشود؛ دنیایی پر از حرف، پر از احساس، گاهی عمیقتر از هزار کلمه. بازی درمانی دقیقاً از همینجا شروع میشود. نه با صحبت و نوشتن، بلکه با بازی. چیزی که برای کودک معنا دارد، چیزی که با آن دنیا را میفهمد و خودش را میسازد.
بازی درمانی کودکان فقط سرگرمی نیست

کسی که کودکان را بشناسد، میداند که بازی برای آنها فقط تفریح نیست. بازی برای کودک، ابزار شناخت است. راهی است برای کنترل محیط، کشف ارتباطها، بروز احساسات و حتی تسکین دردهایی که شاید هنوز حتی نتوانسته نامشان را یاد بگیرد.
یک کودک خجالتی وقتی با عروسکهایش حرف میزند، خیلی بیشتر از وقتی که در جمع نشسته، خودش را نشان میدهد. کودکی که درونش پر از خشم یا ترس است، وسط بازی، با صدای بلند فریاد میزند یا با لگوهایی که میسازد، شهری با دیوارهای بلند میکشد، گویی میخواهد کسی وارد دنیایش نشود.
در دنیای کودک، اسباببازیها ساکت نیستند. حرف میزنند، دعوا میکنند، میترسند، پنهان میشوند یا گاهی نجات میدهند. درمانگر فقط کافیست گوش بدهد، ببیند، و بفهمد.
بازیدرمانی یعنی چه؟
بازیدرمانی روشیست که از زبان طبیعی کودک، یعنی بازی، برای شناسایی، درک و درمان مشکلات احساسی و رفتاری استفاده میکند. این روش فقط یک بازی نیست که کودک را آرام کند یا سرگرمش کند. در واقع، هر اسباببازی، هر حرکت دست، هر واکنش، معنایی دارد که متخصص بازیدرمانگر آن را رمزگشایی میکند.
فضایی امن، آرام و پر از ابزارهای بازی، فراهم میشود تا کودک بدون ترس از قضاوت، وارد دنیای خودش شود. اینجا، حرفی از درست و غلط نیست. کودک آزاد است هرطور که میخواهد خودش را نشان بدهد. بعضی وقتها درمانگر فقط نگاه میکند، گاهی وارد بازی میشود، گاهی فقط یک سؤال ساده میپرسد که دریچهی تازهای باز کند.
چه کودکانی به بازی درمانی نیاز دارند؟
نیازی نیست کودک شما «مشکل جدی» داشته باشد تا سراغ بازی درمانی بروید. خیلی وقتها، فقط نشانههای کوچک است که خبر از چیزی بزرگ میدهد. کودکی که شبها کابوس میبیند. کودکی که ناگهان گوشهگیر شده. کودکی که بیدلیل گریه میکند یا پرخاشگر شده. شاید هم کودکی که نمیتواند دوست پیدا کند، یا از مدرسه فرار میکند.
بازی درمانی کمک میکند بفهمیم پشت این رفتارها چه احساسی پنهان شده. گاهی ترس، گاهی غم، گاهی گیجی، گاهی هم فقط یک نیاز ساده: شنیده شدن.
مثلاً یک کودک پنجساله که پدر و مادرش تازه از هم جدا شدهاند، ممکن است چیزی نگوید. اما وقتی در اتاق بازی با دو عروسک پدر و مادر بازی میکند و دعوایشان میکند و یکی را پشت پنجره میگذارد، انگار دارد فریاد میزند: «من تنها شدم!»
مسیر بازی درمانی چطور طی میشود؟

بازی درمانی معمولاً در جلساتی حدود ۳۰ تا ۴۵ دقیقهای انجام میشود، در فضایی که برای کودک آشنا و راحت باشد. اسباببازی هایی که انتخاب میشوند، فقط وسیلهی سرگرمی نیستند. هر کدام هدفی دارند. عروسکها، لگوها، نقاشیها، خمیر بازی، ماسهها… همه در خدمت ارتباط برقرار کردناند.
درمانگر بر اساس سن کودک، ویژگیهای شخصیتی او و موضوعی که نیاز به کار دارد، تصمیم میگیرد که روند جلسات چطور باشد. ممکن است اجازه دهد کودک آزادانه بازی کند، یا در شرایطی خاص، بازی هایی با قواعد مشخص پیشنهاد دهد.
هیچ کودک و هیچ مسیر درمانی شبیه هم نیست. یکی ممکن است در جلسه سوم ناگهان حرف بزند، یکی دیگر شاید تا جلسه دهم هنوز چیزی نگوید اما با ساختن برجهایی که همیشه خراب میکند، ماجراهای بزرگی را بازگو کرده باشد.
بازی چطور درمان میکند؟
تصور کن کودکی که حرف نمیزند، ناگهان وسط بازی نقش یک آتشنشان را بازی میکند که باید همه را نجات دهد. شاید خودش را نجات دهد. شاید از ترسی حرف میزند که بلد نیست دربارهاش صحبت کند. درمانگر اینجا دقیق میشود، میبیند، میپرسد، نه برای جواب گرفتن، بلکه برای هدایت حسهایی که راهِ خروج میخواهند.
بازی کمک میکند کودک احساس کند کنترل دارد. چیزی که شاید در زندگی واقعیاش از دست داده. وقتی کودک بتواند یک مشکل را در بازی حل کند – مثلاً با ساختن یک قلعه امن یا شکست دادن یک هیولا – در واقع دارد تمرین میکند برای دنیای واقعی. یاد میگیرد احساساتش را بشناسد، مدیریت کند و با آنها کنار بیاید.
والدین کجا ایستادهاند؟
خیلی از والدین فکر میکنند اگر بچهشان جلسهی درمان دارد، دیگر همهچیز دست درمانگر است. ولی واقعیت این است که نقش خانواده در بازی درمانی حیاتیست.
گاهی درمانگر جلساتی با والدین میگذارد، به آنها بازخورد میدهد، تمرینهایی برای خانه میدهد. حتی ممکن است از آنها بخواهد زمانهایی مشخص، فقط برای بازی بدون دستور، کنار کودک بنشینند. شنیدن، نگاه کردن، همراه بودن – همین چیزهای ساده، معجزه میکنند.
کودکی که احساس کند دیده میشود، شنیده میشود و پذیرفته شده، خیلی راحتتر مسیر درمان را طی میکند.
چرا بازی درمانی مؤثر است؟
چون با کودک به زبان خودش حرف میزند. وقتی به یک بزرگسال میگویند «احساست رو بگو»، شاید فکر کند، شاید حرف بزند، شاید نگوید. اما وقتی به کودک همان سؤال را میپرسی، احتمالاً ساکت میماند. در عوض اگر بگذاری با اسباب بازی هایش بازی کند، نقاشی بکشد یا عروسکهایش را مرتب کند، میفهمی که چقدر حرف دارد.
بازی درمانی نه زور دارد، نه نصیحت، نه فشار. فقط فرصت است. فرصتی برای تجربه دوباره، اصلاح رفتار، رها شدن از ترسها و پیدا کردن آرامش.
حرف آخر
هر کودکی نیاز دارد که شنیده شود، حتی اگر زبانش با ما فرق داشته باشد. گاهی آنچه ما “رفتار بد” مینامیم، فقط فریادیست که کودک بلد نیست با کلمات بگوید. بازی درمانی به این صداها گوش میدهد، بیقضاوت، بیفشار.
اگر احساس میکنی فرزندت حرفهایی دارد که نمیداند چطور بگوید، شاید وقتش رسیده در سکوت یک بازی، شنوندهاش باشی. گاهی فقط یک عروسک، یک نقاشی یا حتی یک قلعهی شنی، میتواند راهی باشد برای التیام درونی عمیق.